جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای جمشیدی

فریده دوستان، شهریار اقتصادی، محمد رهبانی نوبر، رضوانیه صالحی، ماه بانو تاتا، پیمان جمشیدی، نادره رشتچی زاده، مهران مسگری،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۳ )
چکیده

مقدمه: در تحقیقات متعدد ثابت شده است که رادیکال های آزاد از طریق اکسیداسیون لیپیدها موجب تغییرLDL، تسهیل رسوب آن و تشکیل پلاک های آترواسکلروتیک می گردند. تولید رادیکال آزاد در حضور آهن،کاتالیز و تشدید می شود. این مطالعه با هدف ارزیابی شاخص های سرمی وضعیت آهن در بیماران مبتلا به بیماری کرونر قلب (CAD)،ارزیابی شده با آنژیوگرافی کرونر در مرکز قلب و عروق شهید مدنی تبریز انجام گردید. مواد و روشها: در این مطالعه ۲۴۱بیمار(۱۸۲مرد و۵۹ زن) مراجعه کننده به مرکز قلب برای انجام آنژیوگرافی کرونر، درمحدوده سنی ۷۷-۴۰ سال انتخاب و بررسی شدند. ۱۶۸ نفر (۱۳۴ مرد و۳۴ زن) دچار آترواسکلروز کرونر (گروه با CAD) و ۷۳ نفر (۴۸مرد و ۲۵زن) فاقد آن بودند (گروه بدون CAD). دو گروه از نظر سن و جنس همسان بودند.عوامل خطر اصلی CAD شامل سن، جنس، لیپیدهای سرم، چاقی، سیگار، فشارخون، شاخص های سرمی وضعیت آهن (آهن، TIBC،درصد اشباع ترانسفرین و فریتین) وCRPبا روش های استاندارد تعیین شدند. نتیجه گیری: با توجه به پائین بودن در خور توجه میانگین غلظت سرمی TIBCدر مردان باCAD درمقایسه با مردان بدون CAD، چنین استنباط می شود که ذخایر آهن بدن وعروق ممکن است در ایجاد آترواسکلروز کرونر در مردان تحت بررسی نقش داشته باشد. یافته ها: در مردان باCAD مورد بررسی، میانگین غلظتTIBC سرم بطور معنی دار کمترازمردان بدونCAD بود (۰۵/۰P<). میانگین غلظت سایر شاخص های سرمی آهن(فریتین، آهن و درصداشباع ترانسفرین) در مردان با CAD، بالاتراز میانگین آنها درمردان بدونCAD بود؛ اما این تفا وت ها معنی دار نبود. در زنان تحت مطالعه در دو گروه میانگین غلظت شاخص های سرمی آهن تفاوت معنی دار ی را نشان نداد. در افراد بررسی شده، بین غلظت تری گلیسرید سرم با فریتین (۱۹۶/۰r=) و آهن سرم (۲۳۹/۰= r) و ارتباط های مثبت و معنی دار دیده شد (۰۱/۰p=).
حسین شاهرخی، امیر لطافت کار، امیر حسین براتی، حسن دانشمندی، علی اشرف جمشیدی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیشرونده سیستم اعصاب مرکزی است و از علائم نشانه­ های آن خستگی و کاهش ظرفیت عملکردی می­ باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره برنامه تمرینی ثبات مرکزی بر ظرفیت عملکردی و خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.

مواد و روش ­ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش ­آزمون- پس ­آزمون بود. آزمودنی­ ها با دامنه سنی ۴۰-۲۰ سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا چهار و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و به‌صورت تصادفی به گروه ­های تجربی و کنترل تقسیم شدند. تمرینات به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته انجام گرفت و مدت هر جلسه یک ساعت بود. از تست عملکردی رسیدن (FR) برای اندازه­ گیری ظرفیت عملکردی و از مقیاس شدت خستگی (FSS) برای ارزیابی خستگی استفاده شد. داده ­ها با آزمون t مستقل و وابسته در سطح معناداری ۰۵/۰ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ­ها: نتایج نشان داد که تمرینات ثبات مرکزی منجر به افزایش معناداری در ظرفیت عملکردی و کاهش معناداری در شدت خستگی شد (۰۵/۰P≤). همچنین تفاوت معناداری بین ظرفیت عملکردی و شدت خستگی در پس ­آزمون بین دو گروه تجربی و کنترل مشاهده شد (۰۵/۰P≤).

بحث و نتیجه­ گیری: بر اساس یافته ­های پژوهش، تمرینات ثبات مرکزی می­ تواند عاملی برای بهبود ظرفیت عملکردی و کاهش شدت خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس باشد. با توجه به این نتایج، متخصصان مربوطه می­ توانند از این تمرینات به‌عنوان یک مکمل در کنار درمان‌های دارویی برای این بیماران استفاده کنند.


آرش قاسم عزیزی، لیلا جمشیدی، محسن میرزایی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

مقدمه: سودوموناس آئروژینوزا یک باسیل گرم منفی، اکسیداز مثبت، کاتالاز مثبت، غیرتخمیری، متحرک، هوازی اجباری و فاقد توانایی تخمیر کربوهیدرات است.  این باکتری یک پاتوژن فرصت طلب در بیماران دچار اختلال سیستم دفاعی و یکی از مرسوم ترین عوامل عفونت های بیمارستانی به شمار می‌آید.  از آنجا که در برابر طیف وسیعی از آنتی‌بیوتیک‌ها ازجمله پنی سیلین‌ها، سفالوسپورین‌های وسیع الطیف و کارباپنم‌ها (به استثنای مونوباکتام) مقاوم‌اند، یکی از مشکلات عمده بالینی به شمار می‌روند. VIM و  IMP  ازجمله ژن‌های پلاسمیدی متالوبتالاکتاماز هستند. هدف از این مطالعه بررسی فنوتیپ و ژنوتیپ ژن‌های متالوبتالاکتاماز VIM-I و IMP-I در جدایه‌های بالینی سودوموناس آئروژینوزا مقاوم به آنتی بیوتیک ایمی‌پنم از خانواده کارباپنم می‌باشد.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه، به واسطه کشت در محیط‌های عمومی و افتراقی و انجام تست‌های استاندارد بیوشیمیایی جداسازی صورت گرفت و برای تایید قطعی و بررسی ژنهای متالوبتالاکتاماز از PCR  بهره گرفته شد. برای بررسی مقاومت آنتی بیوتیکی نمونه‌ها و بررسی فنوتیپی ژنهای متالوبتالاکتاماز از دیسک دیفیوژن استفاده شد.
یافته ­ها: گروه مورد مطالعه، ایزوله‌های سودوموناس آئروژینوزا گردآوری شده از بیمارستان شهید بهشتی شهرستان قم بود. از ۱۰۰ سویه سودوموناس آئروژینوزا مورد مطالعه که جنس و گونه آن­ها بیشتر به واسطه تست­ های بیوشیمیایی تأیید شده بود، ۴۸ نمونه مولد متالوبتالاکتاماز بود که از این تعداد، ۱۹ نمونه (۵۸/۳۹%) دارای باندهایی با ۵۸۷ جفت‌باز مربوط به ژن IMP، ۶ نمونه (۵/۱۲%) دارای باندهایی با ۲۶۱ جفت‌باز مربوط به ژن VIM و ۳ نمونه (۲۵/۶%) حاوی هر دو ژن بودند. همچنین ۳۶ نمونه (۷۴%) نسبت به جنتامایسین، ۳۰ نمونه (۶۲%) نسبت به سیپروفلوکساسین ، ۲۹ نمونه (۶۱%) نسبت به سفتازیدیم، ۲۷  نمونه (۵۸%) نسبت به سفتی­زوکسیم و ۱۹ نمونه (۳۹%) نسبت به ایمی­پنم مقاوم بودند.
بحث و نتیجه ­گیری: در این مطالعه ۴۸ نمونه (۴۸%)  از سویه ­های سودوموناس آئروژینوزا مولد MBL بودند. از این ۴۸ جدایه، ۶  نمونه (۵/۱۲%) دارای ژن VIM، ۱۹ نمونه (۵۸/۳۹%)  دارای ژن IMP و ۳ نمونه (۲۵/۶%) دارای هر دو ژن بودند. در مقایسه ژن IMP به تنهایی از آزمون فیشر رابطه معناداری یافت شد (۰۵/۰P≤). در حالی که در فنوتیپ و ژن  VIM به تنهایی از آزمون فیشر، رابطه معناداری وجود نداشت. درنتیجه نوع عفونت و منطقه و نوع آنتی‌بیوتیک‌های استفاده شده در بخش، می‌تواند در بیان ژن‌های متالوبتالاکتاماز تاثیرگذار باشد.
 

مهناز محمدی، زینب رضایی، زهرا جمشیدی، الهه طاهری، مختار مختاری،
دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه:  کم کاری غده تیروئید در بین بیماری‌های غدد درون ریز شایع ترین بیماری پس از دیابت است. در کم کاری غده تیروئید، سطح ترشح هورمون های تنظیم کننده سوخت و ساز کاهش می یابد. هدف از این مطالعه بررسی اثر عصاره هیدروالکلی زنجبیل به عنوان داروی بالا برنده سوخت و ساز بر میزان گلوکز خون در موش های صحرایی هیپوتیروئیدیسم و نرمال می باشد.
مواد و روش­ها: تعداد ۶۰ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به ۶ گروه تقسیم شدند: گروه کنترل ماده ای دریافت نکرد، گروه شاهد، mL ۱/ ۰ محلول سالین، به مدت ۲۴ روز دریافت کردند، گروه تجربی ۱ با دریافت متی مازول به مقدار mg/Kg ۶۰ به مدت ۲۴ روز، دچار هیپوتیروئیدیسم شدند. گروه تجربی ۲ عصاره هیدروالکلی زنجبیل را به مقدار mg/kg ۴۰۰ و گروه تجربی ۳ و ۴ با دریافت متی‌مازول به مقدار  mg/Kg ۶۰ و همزمان عصاره هیدروالکلی زنجبیل را با دوزهای  mg/kg ۲۰۰ و ۴۰۰ به مدت ۲۴ روز دریافت کردند. ۴۸ ساعت پس از آخرین تزریق، نمونه های خون از قلب آن ها جمع آوری شد. میزان گلوگز خون با دستگاه اتوآنالایزر اندازه گیری شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ­ها: میزان گلوکز خون در گروه تجربی ۱ در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشت که پس از بکارگیری عصاره هیدروالکلی زنجبیل در گروه های تجربی ۳ و ۴ کاهش معناداری را نشان داد (۰۵/۰>P).
بحث و نتیجه­ گیری: بر اساس این نتایج می توان پیش بینی کرد که مصرف زنجبیل، میزان گلوکز خون را در بیماران مبتلا به کم کاری تیروئید کاهش می دهد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به یافته می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Yafteh

Designed & Developed by : Yektaweb