۳ نتیجه برای صولتی دهکردی
سید کمال صولتی دهکردی، قربانعلی رحیمیان، احمد عابدی، ناصر باقری،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه: سندرم روده تحریک پذیر (IBS) اختلال شایعی است که باعث درد شکم، نفخ و اختلال در دفع مدفوع شده و می تواند همراه با ناتوانی های مهم و صرف هزینه های بالا باشد. مسائل روانی این سندرم بالا بوده و چیزی حدود ۲۰ تا۶۰% موارد با اختلالات روانی همراه، مرتبط است. اختلالات اضطرابی، اختلالات افسردگی و اختلالات شبه جسمی با فراوانی بیشتری توام با این سندرم گزارش شده اند.
مواد و روش ها: روش مطالعه بصورت مقطعی ـ مقایسه ای و تعداد نمونه ها ۷۶ نفر از بیماران با ناراحتی و مشکلات گوارش بود که طی مدت ۶ ماه توسط متخصصان داخلی و گوارش تشخیص IBS برای آنها مطرح شده و با گروه کنترل مورد مقایسه قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل یک آزمون روانشناختی سلامت عمومی(GHQ-۲۸)، یک چک لیست ملاکهای تشخیصی سندرم روده تحریک پذیر(Rome-II) و یک چک لیست ویژگیهای دموگرافیک بهمراه مصاحبه بالینی بود.
نتیجه گیری: سندرم روده تحریک پذیر که یکی از شایعترین اختلالات عملکردی دستگاه گوارشی است، ارتباط زیادی با عوامل روانشناختی دارد. این پژوهش نشان میدهد که افسردگی، اضطراب و علائم جسمانی در این بیماران بیشتر است و توجه به مسائل روانشناختی و درمانهای غیر دارویی این بیماران با توجه به سبب شناسی روانی این سندرم توأم با درمانهای دارویی می تواند هم در کاهش علائم و هم در پائین آوردن هزینه های درمان این بیماری بسیار موثر واقع شود.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد میزان شیوع IBS در زنان، افراد متاهل، افراد جوانتر و افرادی که محل سکونت آنها در شهر بود، بیشتر است که این اختلاف از نظر آماری معنی دار است (۰۵/۰>p). اما این اختلاف در مورد میزان تحصیلات معنی دار نبود. همچنین اختلاف معنی داری بین گروه کنترل و IBS در میزان بروز افسردگی، اضطراب و علائم جسمانی بدست آمد، اما در مورد مقیاس کارکرد اجتماعی اختلاف معنی داری بدست نیامد،
فاطمه بهرامی، سید کمال صولتی دهکردی، علی فرهادی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( یافته ۱۳۸۸ )
چکیده
درمان های روان شناختی اختلال دو قطبی به مقدار زیادی مورد غفلت قرار گرفته است. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش فراشناختی پردازش هیجانی همراه با درمان دارویی در مقایسه با درمان استاندارد در افزایش مهارت های عاطفی، شناختی و اجتماعی(MEPT) بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی است. مواد و روش ها: پژوهش از نوع نیمه تجربی با گروه کنترل بوده و نمونه شامل ۳۲ زن (۴۰-۱۶) که بر اساس ملاکهای تشخیصی DSM-IV-R تشخیص اختلال دو قطبی نوع اول گرفتند ، بود. که به طور تصادفی از بین مراجعان بیمارستان ها و کلینیک های روانپزشکی شهر اصفهان انتخاب شده اند. یکی از گروهها تنها دارو دریافت کرد و به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد و گروه دیگر آموزش فراشناختی پردازش هیجانی توام با دارو دریافت کرد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاری براساس معیارهای DSM-IV-R و پرسشنامه مانیا ( Bech و همکاران، ۱۹۷۹) و مقیاس ۱۷ آیتمی افسردگی (Hamilton ، ۱۹۸۰) برای استفاده مانیا و افسردگی استفاده شده است. برای اندازه گیری برخی مهارتهای عاطفی از برخی زیرمقیاس های هوش هیجانی Cooper) و همکاران، ۱۹۹۹) و درمورد مهارت های شناختی از پرسشنامه و نگرش های بدکنشی ( Power و همکاران، ۱۹۹۴) ، خودکنترلی( Rosenbaum ، ۱۹۸۰) و بینش ( David و همکاران، ۱۹۹۲) استفاده شد. برای اندازه گیری عملکرد اجتماعی از پرسشنامه عملکرد اجتماعی ( Hurry و همکاران، ۱۹۸۳)، استفاده گردید. برای کنترل اثرمتغیر وضعیت اقتصادی ، اجتماعی، فرهنگی آزمودنی ها بر متغیر مستقل از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: شیوه (MEPT) برافزایش تمام زیرمقیاس های نمره کل مهارت های عاطفی موثر بوده (۰۵/۰ P<) و در مورد مهارت های شناختی این شیوه درکاهش افکار ناکارآمد (۰۰۰/۰= P) و افزایش بینش (۰۵/۰ P<) و خودکنترلی (۰۰۰/۰= P) موثر بوده است. در مورد مهارت های اجتماعی این شیوه در افزایش مهارت های اجتماعی اثربخش بوده است(۰۲/۰ = P). بحث و نتیجه گیری: استفاده از شیوه آموزشی فراشناختی پردازش هیجانی به انضمام شیوه درمان دارویی اثربخشی درمان را افزایش می دهد. بنابراین لازم است که درمانگران در این زمینه آموزش ببینند.
کمال صولتی دهکردی، مسعود نیک فرجام،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی عصر ماست. هدف از پژوهش حاضر تأثیر آموزش روانی خانواده در کنار درمان استاندارد پزشکی در سیر بهبودی و پیشگیری از عود علائم بیماران افسرده اساسی بود.
بحث و نتیجهگیری: با درمان استاندارد پزشکی توأم با آموزش روانی خانواده در بیماران با اختلال افسردگی اساسی در مقایسه با درمان استاندارد پزشکی میتواند اثر بخشی بیشتری در بهبود و پیشگیری از عود علائم افسردگی داشته باشد.
یافتهها: یافتههای پژوهش ما نشان داد اختلاف معنی داری بین گروه تجربی و گروه کنترل در مرحله پس از مداخلات (۰۰۱/۰=p) و مرحله پیگیری (۰۰۸/۰=p) بدست آمد.
مواد و روشها: نوع مطالعه کار آزمایی بالینی بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۶۰ نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه مساوی تقسیم شدند. دو گروه تحت درمان استاندارد پزشکی بوده، که خانواده یکی از این گروهها ۸ جلسه تحت آموزش روانی خانواده قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده آزمون افسردگی بک (ІІBDI -) بود که در سه مرحله پیش از مداخله، پس از مداخله و ۶ ماه پس از آخرین مداخلات (پیگیری) روی بیماران اجرا گردید. دادههای پژوهشی از طریق تحلیل کوواریانس (آنکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.