۳ نتیجه برای ورکوهی
اعظم محسن زاده، مهرداد نامداری، علیرضا قینی، کوروش شاه کرمی، امیر خشایار ورکوهی،
دوره ۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۳ )
چکیده
مقدمه: بیماران تالاسمی ماژور به علت آنمی شدید به طور مداوم به تزریق خون نیاز دارند. یکی از عوارض مهم در این بیماران رسوب آهن در بافت قلب است که باعث فیبروز و اختلال کار قلب می شود. اختلال قلبی یکی از علل اصلی مرگ و میر در این بیماران است. هدف ازاین مطالعه بررسی عوارض قلبی دربیماران بتا تالاسمی ماژور بود.
مواد و روشها: این مطالعه به صورت توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفت. حجم نمونه کلیه بیماران بتا تالاسمی ماژور مراجعه کننده به بیمارستان شهید مدنی خرم آباد در نیمه اول سال ۱۳۸۲ (۱۰۰ بیمار) را شامل می شد. متغیرهای این مطالعه شامل سن, جنس, فریتین سرم, سن تزریق خون, سن استفاده از دسفرال, گروه خونی و سطح هموگلوبین بود. ازتمام بیماران معاینه کامل واکوکاردیوگرافی توسط متخصص قلب انجام و اطلاعات با پرسش نامه جمع آوری شد و به وسیله برنامه SPSS تحلیل آماری انجام گرفت.
نتیجه گیری: بر اساس آزمون آماری کای ـ دو بین سن بیماران، سن استفاده از دسفرال و فریتین سرم با بیماری قلبی رابطه معنی دار وجود داشت (۰۵/۰p<)؛ اما بین جنس بیماران و گروه خونی رابطه معنی دار پیدا نشد.
پیشنهاد می شود که تزریق خون و استفاده از دسفرال به طور منظم در بیماران بتاتالاسمی ماژور انجام شود. همچنین بررسی های دوره ای کار قلب در این بیماران ضروری است. یافته ها: از ۱۰۰ بیمار مورد مطالعه ۳۳ درصد از بیماران دارای بیماری قلبی بودند. از جمله ۶ نفر اختلال سیستولیک بطن چپ از نوع محدود کننده واختلال دیاستولیک بطن چپ باکسر جهشی ۵۵-۵۰ درصد داشتند. بزرگی هر چهار حفره و کاردیو میوپاتی بانارسایی برون ده بالا باکسرجهشی ۵۰-۴۵ درصد در ۲ بیمار مشاهده شد. فشار خون ریوی شدید ,نارسایی دریچه آئورت و سه لختی, اختلال بطن چپ و راست, پریکاردیال افیوژن باکسرجهشی ۵۵-۴۵ درصد در ۲ بیمار و بزرگی بطن چپ به تنهایی یا همراه بزرگی بطن راست باکسرجهشی ۶۰ درصد در بقیه بیماران قلبی وجود داشت.
۵/۵۴% بیماران قلبی مذکر و ۵/۴۵ % مونث بودند. در ۲۳% فریتین سرم بین ۲۰۰۰-۱۵۰۱ نانوگرم درمیلی لیتر بود. بیشترین تعداد بیماران درگروه سنی ۲۰-۱۱ سال قرار داشتند. سن شروع تزریق خون در۲۰%بین یک تا دوسالگی بوده است. سن استفاده از دسفرال در ۲۵% بعد از پنج سالگی بود. بیشتر بیماران تالاسمی مبتلا به بیماری قلبی، گروه خونی O داشتند. دو مورد مرگ به علت نارسایی قلبی وجود داشت.
مرتضی سعدی نژاد، اعظم محسن زاده، امیر خشایار ورکوهی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۴ )
چکیده
مقدمه: تشنج ناشی از تب شایعترین فرم تشنج در طول دوران کودکی است. این بیماری بیشتر در سنین ۹ ماهگی تا ۵ سالگی دیده می شود. تشنج ناشی از تب علت و پاتوژنزمشخصی ندارد، لذا بررسی علل احتمالی آن می تواند ارزشمند باشد..هدف از انجام این مطالعه بررسی و تعیین سطح سرمی منیزیم در اطفال ۹ ماه تا ۵ ساله مبتلا به تشنج ناشی از تب در مقایسه با اطفالی که صرفا مبتلا به تب بوده و دچار تشنج نشده اند.
مواد و روش ها: در این مطالعه که به صورت علمی ـ مقایسه ای انجام شد،یک گروه ۱۰۲ نفری از اطفال ۹ ماه تا ۵ سال مبتلا به تشنج ناشی از تب به عنوان گروه بیمار (مورد) و یک گروه ۱۰۲ نفری از اطفال در همان گروه سنی که صرفا به علت تب مراجعه نموده واز لحاظ سن،رژیم غذایی، وزن و کلاخصوصیات فردی با گروه بیمارجور (Match) بودند به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند.
متغیرهای مورد مطالعه شامل جنسیت،محل سکونت (شهری و روستا) ونوع آب آشامیدنی غالب بود.اطفالی که حائز شرایط انتخاب نمونه بودند از طریق روش نمونه گیری آسان وارد مطالعه شد. ابتدا پرسشنامه مربوط به طرح جهت آنها تکمیل و سپس نمونه سرمی آنها تهیه شده و سطح سرمی منیزیم آن از طریق روش سنجش بیوشیمیایی اندازه گیری شد. همین فرایند جهت گروه کنترل نیز انجام شد و درنهایت اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss و تستهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتیجه گیری: پایین بودن سطح سرمی منیزیم در گروه بیمار نسبت به گروه کنترل می تواند بیانگر وجود رابطه بین سطح سرمی منیزیم و ابتلا به تشنج ناشی از تب در اطفال ۹ ماه تا ۵ سال باشد. پیشنهاد می شود مطالعات مشابهی با حجم نمونه بالاتر در مناطق مختلفی از ایران و جهان انجام گردد
یافته ها: در کل بین میانگین سطح سرمی منیزیم در دو گروه اختلاف معنی داری بدست آمد. به طوریکه میانگین سطح سرمی منیزیم در گروه مورد به مراتب از میانگین سطح سرمی منیزیم در گروه کنترل پایین تر بود (۰۰۰۱/۰p<). بین سطح سرمی منیزیم با جنسیت، در دو گروه ارتباط معنی داری بدست نیامد.همچنین بین سطح سرمی منیزیم با محل سکونت و نوع آب آشامیدنی غالب در هیچیک از دو گروه بیمار و شاهد ارتباط معنی داری بدست نیامد. بین سطح سرمی منیزیم وسن اطفال نیز در هیچیک از دو گروه ارتباط معنی داری بدست نیامد. یک نکته جالب در این پژوهش این بود که میانگین سطح سرمی منیزیم در هر دوگروه نسبت به دامنه نرمال به طور معنی داری بالاتر بود.
سلیمان جافریان، امیر خشایار ورکوهی، محمد جواد طراحی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
مقدمه: هایپرلیپیدمی و خصوصاً افزایش کلسترول خون یک ریسک فاکتور مهم بیماریهای قلب و عروق می باشد. انواع مختلفی از داروها، با عوارض فراوان جهت درمان هایپرلیپیدمی وجود دارد.یک دسته از رایج ترین آنها در درمان هایپرکلسترولمی استاتین ها و خصوصا لواستاتین می باشد. سرکه سیب و آبغوره نیز به عنوان دو ترکیب طبیعی در رژیم غذایی می توانند در درمان هایپرلیپیدمی مؤثر باشند.هدف از انجام این مطالعه تعیین کارایی و اثرات درمانی سرکه سیب و آبغوره در مقایسه با لواستاتین، روی هایپرلیپیدمی می باشد.
مواد و روش ها: در این مطالعه که از نوع کارآزمایی بالینی بود سه گروه ۲۵ نفری شامل افراد ۴۰ تا ۶۵ سال با هایپرلیپیدمی که ویژگیهای فردی از جمله وزن، نوع رژیم غذایی غالب، سابقه پزشکی، سطح فعالیت فیزیکی و سطح سرمی چربیهای خون مشابه داشتند، به طور تصادفی در سه گروه مورد مطالعه قرار گرفتند. قبل از مداخله درمانی، سطح سرمی چربیهای خون پایه در بیماران سنجش گردید. برای گروه اول، سرکه سیب با دوز ۱۰ سی سی دوبار در روز، نیم ساعت قبل از نهار و شام به مدت چهار هفته و برای گروه دوم آبغوره با دوز مشابه و به مدت چهار هفته، برای گروه سوم قرص لواستاتین با دوز۲۰ میلی گرم روزانه به مدت چهار هفته تجویزگردید. در حین درمان، بیماران از هیچگونه دارو یا ترکیب دیگری که روی مقادیر چربیهای خون تأثیر گذار باشد، استفاده نمی کردند. سطح سرمی چربیهای خون در پایان هفته دوم و هفته چهارم در هر سه گروه اندازه گیری شد و درنهایت اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری ANOVA، Bonferroni، TUKEY و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتیجه گیری: سرکه سیب به عنوان جزء ساده ای از رژیم غذایی، در کاهش سطح چربیهای نامطلوب خون و درمان هایپرلیپیدمی تقریبا به اندازه لواستاتین مؤثر است. آبغوره نیز تا حدودی سطح کلسترول را کاهش می دهد ولی تأثیر آن به مراتب کمتر از سرکه سیب می باشد.
یافته ها: در گروه تحت درمان با سرکه سیب، بین سطح سرمی کلسترول، LDL-C و HDL-C قبل از درمان،با سطوح سرمی آنها دو هفته و چهارهفته بعد از درمان، اختلاف معنی داری وجود داشت. در رابطه با گروه تحت درمان با لواستاتین و گروه تحت درمان با آبغوره نیز نتایج مشابه بدست آمد (۰۰۱/۰p<). میانگین سطح سرمی کلسترول دو هفته پس از درمان با سرکه،آبغوره و لواستاتین به ترتیب ۱۶%، ۵% و ۲۱% و چهار هفته پس از درمان به ترتیب ۲۵%، ۸% و ۲۶% کاهش یافته و HDL-C دو هفته پس از درمان به ترتیب ۲۰%، ۷% و ۲۸% و پس از چهار هفته درمان به ترتیب ۷/۳۵%، ۴/۸% و ۵/۳۶% افزایش یافته بود. در هیچ یک از گروهها،تری گلیسرید پس از درمان کاهش معنی داری نداشت.