جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای نگرش

میترا صفا، علی فرهادی، بهروز خوردبین،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۳۸۲ )
چکیده

مقدمه : در سالهای اخیر مطالعات گوناگونی در رابطه با نگرش اقشار مختلف جامعه نسبت به بیماری های روانی انجام شده است که نتایج آن توانسته است با برنامه ریزی بهینه در این مقوله، تحولات مثبتی در بهبود نگرش جامعه ایجاد نماید. هدف از انجام این مطالعه نیز بررسی نگرش دانش آموزان دبیرستانی نسبت به اختلالهای روانی بود. مواد و روشها : در این مطالعه توصیفی - مقطعی به بررسی نگرش دانش آموزان دبیرستانی نسبت به اختلالهای روانی پرداخته شد. تعداد ۶۰۰ دانش آموز (شامل ۳۰۱ دانش آموز دختر و ۲۹۹ دانش آموز پسر)به صورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات یک پرسشنامه شامل: سوالاتی پیرامون مشخصات دموگرافیک و سنجش نگرش دانش آموزان بود. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار۹,۱ SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها : نتایج بدست آمده نشان داد که ۸/۵۸ درصد دانش آموزان دارای نگرش منفی و ۲/۴۱ درصد دارای نگرش مثبت نسبت به اختلالهای اعصاب و روان بودند.آزمون آماری t اختلاف معنی داری بین میزان نوع نگرش دانش آموزان دختر و پسر نشان نداد(۰۵/۰ (p> . بین پایه تحصیلی با نگرش دانش آموزان نسبت به اختلالات اعصاب و روان از لحاظ آماری رابطه معنی دار وجودداشت (۰۵/۰p<). ۷۷ درصد دانش آموزان اظهار داشتند در صورت برخورد با بیماران مبتلا به اختلال اعصاب و روان به آنها توصیه مراجعه به پزشک و افراد واجد صلاحیت را می دهند. ۵۴ درصد دانش آموزان، عدم آگاهی و توجه والدین به فرزندانشان را در بروز اختلالهای اعصاب و روان مؤثر دانستند. ۳/۴۶ درصد تنبیه بدنی از طرف معلم و مسئولین مدرسه را در بروز اختلالات اعصاب و روان مؤثر دانستند. ۹۰% آنها به آموزش از طریق روانپزشک یا روانشناس در مدرسه علاقه زیادی نشان دادند. نتیجه گیری : نتایج این مطالعه نشان می دهد نگرش دانش آموزان دبیرستانی شهر خرم آباد نسبت به اختلالات اعصاب و روان در سطح مطلوبی نیست. با توجه به اینکه ریشه بیشتر اختلالهای اعصاب و روان از عدم آگاهی و نگرش نادرست به این مقوله است، ضروری است که با نگاهی ژرف به این مسئله با برنامه ریزی صحیح در جهت تغییر نگرش دانش آموزان گام مؤثری در جهت سلامت و بهداشت روانی نوجوانان برداشته شود.
فریده ملکشاهی، علی فرهادی،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده

مقدمه: یکی از وقایع مهم زندگی افراد دوران نوجوانی و بلوغ است. عامل شناسایی بلوغ واقعی در دختران شروع اولین قاعدگی است. علیرغم اینکه قاعدگی در زندگی دختران یک واقعه غیر قابل انکار است کمتر در مورد آن و عواملی که بر آن تاثیر می گذارند مطلب نوشته می شود. در این راستا پژوهش فوق با هدف تعیین نیازهای آموزشی (آگاهی ـ نگرش ـ عملکرد ) دختران دبیرستانی در موررد بهداشت دوران بلوغ ( قاعدگی ) در مدارس خرم آباد انجام گرفت . مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی تعداد ۷۰۰ دانش آموز دختر سال اول دبیرستان شهر خرم آباد بصورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه شامل مشخصه های فردی ، اطلاعاتی پیرامون قاعدگی و سوالات آگاهی ، نگرش و عملکرد بود که توسط پژوهشگر و پرسشگر آموزش دیده تکمیل شد . روایی و پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون مجدد و اعتبار محتوا تعیین شد . اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد میانگین سنی نمونه ها ۸/۱۴ سال بود. ۵۲% دارای قاعدگی نامنظم که ( ۷/۴۰ % ) دارای طول مدت دوره قاعدگی ۷-۵ روز بودند . ۱/۹۴% دارای اطلاعات قبلی بودند مهمترین و اولین منبع اطلاعات (۱/۷۱% ) از طریق مادر بوده است. ۵۰% نمونه ها دارای آگاهی ضعیف بودند . نگرش ۱/۳۰% افراد مورد مطالعه نسبت به قاعدگی و علایم آن منفی بود که عملکرد آنها در این مورد با نگرش آنها توافق داشت . ۹/۷۵% دارای دیسمنوره بودند . اکثریت افراد مورد مطالعه در دوران قاعدگی دچار اختلالات خلقی ، رفتاری ( اضطراب ، ترس ) شده بودند . تجزیه و تحلیل آماری ارتباط معنا داری بین آگاهی ،نگرش ، عملکرد ومنابع کسب اطلاعات، تحصیلات والدین و شغل مادر ( ۰۰۱/۰ = P ) نشان داد . نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصله از مطالعه حاضر لزوم ارائه آموزش بهداشت دوران قاعدگی ( بلوغ ) به دختران، معلمین و مادران خصوصاً در مورد نقش تغذیه ، ورزش ، کاهش عوامل استرس زا ، رعایت نکات بهداشتی ، همچنین برنامه ریزی جهت انجام ورزشهای منظم در مدارس، بازنگری در کتب دبیرستانی و گنجاندن موضوعات بهداشت دوران بلوغ در کتاب های درسی ضروری به نظر می رسد.
فریده ملکشاهی، مرضیه مومن نسب،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه: رفتارهای پر خطر مهمترین عامل به خطر افتادن سلامت جامعه اند. امروزه شیوع رفتارهای پرخطر بخصوص در نوجوانان و جوانان به یکی از مهمترین و گسترده ترین دل نگرانیهای جوامع بشری تبدیل شده است. علیرغم فعالیتهای پیگیرانه سه دهه گذشته رفتارهای مخاطره آمیز در سطح جهان دارای رشد تصاعدی بوده است. هزینه پزشکی و مراقبتی آن رو به افزایش است. حال آنکه پیشگیری، تنها راه مقابله تشخیص داده شده است.تغییر رفتارهای بهداشتی مردم مستلزم اطلاع و آگاهی آنهاست. در این میان مربیان بهداشتی میتوانند سهم بسیار مهمی در ارتقاء آگاهی سایرین در جهت کنترل و پیشگیری ازرفتارهای پرخطر در مدرسه،خانواده و جامعه داشته باشند. لذا میزان آگاهی و آموزش مستمر آنها حائز اهمیت است. در این راستا پژوهش فوق با هدف تعیین تاثیر برنامه آموزش پیشگیری از رفتارهای پر خطر بر آگاهی و نگرش مربیان بهداشت مدارس ابتدایی خرم آباد در سال ۱۳۸۴ انجام گرفت.

مواد و روش ها : پژوهش فوق بصورت نیمه تجربی است. کلیه مربیان بهداشت مدارس شهر خرم آباد (۵۰ نفر) مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه چند قسمتی شامل مشخصه های فردی و سوالات آگاهی و نگرش نسبت به رفتارهای پرخطر بود که بر اساس اطلاعات و منابع موجود در کتب و مقالات معتبر علمی تدوین و پس از باز نگری وانجام پیش مطالعه و پایش مجدد مورد استفاده قرار گرفت.ابزار مداخله در این پژوهش برنامه آموزش پیشگیری از رفتارهای پر خطر بود که بصورت کارگاه در دو جلسه برگزار شد. محتوای آموزشی بیشتر بر ارائه آگاهی و نگرش مثبت به افراد مبتلا و رفتارهای پیشگیرانه در جهت ایجاد و تثبیت رفتارهای بهداشتی تاکید داشت که توسط اساتید صاحب نظر در این رشته اجرا گردید. ۲ ماه پس از اجرای برنامه آموزشی با انجام آزمون دوم، نمونه ها مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفتند. پس از جمع آوری اطلاعات امتیاز سوالات مشخص و از طیف لیکرت برای تعیین آگاهی و نگرش استفاده شد. آگاهی کلی بصورت ضعیف (۱۸-۰، متوسط (۳۵-۱۹)، خوب (۵۵-۳۶) تعیین گردید. اطلاعات در دو مرحله جمع آوری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تی مستقل،تی زوج و انالیز واریانس استفاده شد.

یافته ها: ۷ /۷۸% نمونه هاقبل از آموزش رفتارهای پر خطر را میشناختند و تنها ۴/۳% آنها توانستند رفتار پر خطر را درست تعریف نمایند. منابع اطلاعات اکثریت نمو نه ها در مورد رفتارهای پرخطر متنوع شامل رادیو و تلویزیون و کتب و نشریات کسب نموده بودند. آزمون آماری t زوج بین میانگین نمره های قبل و بعد از آموزش وآزمون آماری ویلکاکسون در نگرش قبل و بعد اختلاف معنی داری(۰۰۱/۰ p< ) نشان داد.

بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که برنامه آموزش بهداشت طراحی شده در ارتقاء سطح آگاهی وتغییر یا ایجاد نگرش مثبت درافراد مورد مطالعه موثر بوده است. لذابا توجه به مسئولیت مهم مربیان در تامین و حفظ سلامت کودکان و جامعه، افزایش آگاهی و آموزش مستمر آنها، گنجاندن مطالب آموزشی در خصوص کنترل و پیشگیری از رفتارهای پرخطر در مواد درسی و تشکیل یک کمیته مشورتی بهداشت در مدرسه ضروری بنظر میرسد.


میترا صفا، ماندانا ساکی، محمد جواد طراحی، پگاه محقق،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه: ارزیابی های صورت گرفته نشان دهنده شیوع چشمگیر سوء مصرف اکستازی به عنوان ماده مخدر مورد علاقه جوانان درسالهای اخیر بوده است. مطالعه حاضر به منظور بررسی میزان آگاهی و نگرش دانش آموزان مقطع متوسطه نسبت به اکستازی در مناطق آسیب خیز و غیرآسیب خیز شهر خرم اباد انجام گرفته است.

مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی ۲۰۰ نفر از دانش آموزان به روش تصادفی چند مرحله ای در هر دو جنس دختر و پسر انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای شامل ۵۰ سوال بود. اطلاعات با استفاده از روش های آماری از جمله آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: نتایج نشان داد در مناطق آسیب خیز شهر ۲/۶ درصد از دانش آموزان نگرش مثبت و۴/۴۵ درصد نگرش بسیارمنفی داشتند و در مناطق غیرآسیب خیز ۲ درصد دانش آموزان نگرش مثبت و ۴/۵۸ درصد نگرش بسیار منفی به ماده اکستازی داشتند. در بررسی سطوح آگاهی، ۲۹/۴۴ درصد مناطق آسیب خیز آگاهی ضعیف، و ۱/۷ درصد دانش آموزان از آگاهی بالایی برخوردار بودند. در مناطق غیر آسیب خیز۵/۴۸ درصد آگاهی ضعیف، ۵/۴۲ درصد آگاهی متوسط و ۵ درصد آگاهی بالایی نسبت به این ماده داشتند.آزمون های آماری نشان داد هیچ ارتباط معنی داری بین سطوح آگاهی و نگرش دانش آموزان با تحصیلات والدین، شغل والدین، جنس، سن و تعداد فرزندان وجود ندارد. ارتباط معنی داری بین سطوح آگاهی دانش آموزان با رتبه تولد و معدل دانش آموزان مشاهده شد در حالی که این دو متغیر با میزان نگرش ارتباط معنی داری نداشتند.

بحث و نتیجه گیری : با توجه به یافته های تحقیق پیشنهاد می گردد افزایش آگاهی عمومی از طریق رسانه های اجتماعی صورت گیرد که لزوم انجام این برنامه ها در مناطق آسیب خیز بیشتر می باشد.


فاطمه ولی زاده، سیده فاطمه قاسمی، مرضیه مومن نسب،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

Ø مقدمه: توسعه و پیشرفت شرایط اقتصادی و بهداشتی کشورها از طرفی موجب کاهش مرگ و میربیماریهای عفونی و بیماریهای مرتبط با محیط و از طرف دیگر باعث افزایش سهم بیماریهای ارثی در ایجاد مرگ و میر و معلولیت در کودکان شده است. درازدواج خویشاوندی خطر تولد فرزندی با نقص مادرزادی در هر حاملگی ۸-۶% یا دو برابر این مقدار در کل جمعیت است. نگرش جامعه نسبت به ازدواج فامیلی می تواند تا حد زیادی در پیشگیری از اختلالات ارثی موثر باشد دانش آموزان از مهمترین گروههای موثر در این زمینه هستند، زیرا آنها والدین آینده اند و سلامت فرزندان آینده شان برای آنها مهم خواهد بود. هدف از این مطالعه تعیین نگرش دانش آموزان نسبت به ازدواج فامیلی و اثرات آن بر سلامت فرزندان بوده است.

Ø مواد و روش ها : این مطالعه به صورت توصیفی – مقطعی انجام شد. نمونه شامل ۱۱۱۰ نفر از دانش آموزان دبیرستانی و مراکز پیش دانشگاهی شهر خرم آباد در سال ۱۳۸۴ بودند که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه ای دو بخشی بود که بخش اول ویژگی های فردی و خانوادگی و بخش دوم در مورد نگرش دانش آموزان نسبت به ازدواج فامیلی و اثرات آن بر سلامت فرزندان بود. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۵/۱۱ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

Ø یافته ها: والدین دانش آموزان در ۹/۳۵% (۳۹۸ نفر) ازدواج فامیلی داشتند. اکثر واحد های مورد پژوهش۴/۸۱% (۹۰۴نفر) دارای نگرش بی تفاوت نسبت به ازدواج فامیلی و تاثیر آن بر سلامت فرزندان بودند. آزمون مجذور کای بین نگرش دانش آموزان نسبت به ازدواج فامیلی و اثرات منفی آن بر سلامت فرزندان با جنس(۰۳۷/۰= p )، رشته تحصیلی(۰۰۴/۰= p )، تحصیلات پدر (۰۲۷/۰= p )، تحصیلات مادر(۰۲۴/۰= p )، نسبت فامیلی والدین(۰۰۲/۰= p ) و ازدواج فامیلی خواهر و برادر (۰۲۳/۰= p ) ارتباط معنی داری نشان داد.

Ø بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد اکثر دانش آموزان نسبت به ازدواج خویشاوندی و تاثیر نامطلوب آن بر سلامت فرزندان و نیز نسبت به مشاوره ژنتیک و اثرات آن بر سلامت فرزندان نگرش بی تفاوت داشتند و ممکن است در آینده ازدواج خویشاوندی داشته باشند و جهت مشاوره ژنتیک هم مراجعه نکنند. بر اساس یافته های مطالعه برنامه ریزی آموزشی دقیق جهت ارتقاء دانسته ها و تغییر نگرش دانش آموزان در مورد ازدواج فامیلی و اثرات آن بر سلامت فرزندان به خصوص برای دختران دارای والدین با سطح تحصیلات پایین و دخترانی که والدینشان ازدواج خویشاوندی داشته اند پیشنهاد می شود.


مهناز مردانی، حدیث مجیدی مهر، سمیرا حاجتی، سودابه زارع، اعظم محسن زاده، شادی عبدی بسطامی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: مهم‌ترین عوامل تأثیر گذار بر وضعیت تغذیه‌­ای کودک و بهبود آن کودک آگاهی، نگرش و عملکرد مادر در مورد تغذیه صحیح کودک خود است. این پژوهش به‌منظور سنجش میزان آگاهی، نگرش و عملکرد مادران دارای کودکان ۳۶-۶ ماهه تحت پوشش مراکز بهداشت شهر خرم آباد در مورد نحوه تغذیه صحیح کودکان خود انجام گرفت.

مواد و روش ­ها: در این مطالعه مقطعی توصیفی-تحلیلی اطلاعات مربوط به ۳۰۲ مادر دارای کودک ۳۶-۶ ماهه مراجعه کننده  به مراکز بهداشتی درمانی شهر خرم آباد از طریق پرونده‌های بهداشتی مادران و روش مصاحبه جمع آوری گردید و داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS۲۱ و آزمون استقلال مجذور کای و ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسن مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته ­ها: بر اساس یافته‌ها و امتیازات کسب شده توسط مادران ۹/۶۹% زنان دارای آگاهی خوب ۹/۶۹% دارای نگرش خوب و ۶/۶۴% دارای عملکرد خوب در مورد تغذیه صحیح کودکان خود بودند. بین سطح نگرش و تحصیلات مادر، تحصیلات همسر، شغل مادر ارتباط معنی دار وجود داشت. بین سطح عملکرد و تحصیلات همسر، شغل همسر، تعداد فرزند، رتبه تولد ارتباط معنی دار وجود داشت. رابطه معنی داری بین میزان توجه به رسانه‌های گروهی با نمره آگاهی و نگرش وجود نداشت اما با عملکرد ارتباط معناداری داشت. بین سطح آگاهی و تحصیلات مادر، تحصیلات همسر، شغل مادر، شغل همسر، درآمد، تعداد فرزند و رتبه تولد ارتباط معنی دار وجود نداشت.

بحث و نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج مطالعه مذکور، میزان آگاهی، نگرش و عملکرد مادران در سطح خوبی است ولی با توجه به نقش بالقوه پدر خانواده در عملکرد مادر لزوم اجرای برنامه‌های آموزشی با محوریت خانواده در مراکز بهداشتی درمانی، بیمارستان‌ها و رسانه‌های گروهی است.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به یافته می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Yafteh

Designed & Developed by : Yektaweb