جستجو در مقالات منتشر شده



آذر تیموری طولابی، مهدیه آکوچکیان، امیرحسین براتی، محمدحسین علیزاده،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر ۸ هفته برنامه تقویتی چهارسر و چرخش دهنده های خارجی ران بر زاویه کشکک، تعادل و درد در زنان فعال مبتلا به سندروم درد کشککی-رانی بود.
مواد و روش ­ها: برای این منظور ۲۷ زن فعال مبتلا به سندروم درد کشککی رانی در این پژوهش شرکت کردند و در دو گروه کنترل (۱۵ نفر) و تجربی (۱۲ نفر)  قرار گرفتند. در این پژوهش برای ارزیابی زاویهQ  از گونیامتر و برای ارزیابی تعادل ایستا و پویا به تریتب از اسکن پا و آزمون عملکردی تعادل Y استفاده شد. همچنین درد به وسیله پرسشنامه های VAS ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. برای بررسی تفاوت در متغیرهای دو گروه از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تی همبسته در سطح معناداری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافته ­ها: نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده تاثیر ۸ هفته برنامه تقویتی چهارسر و چرخش دهنده های ران بر متغیرهای درد (۰۰۱/۰P)، زاویه Q (۰۰۱/۰P)، تعادل ایستا (۰۰۱/۰P) و پویا (۰۰۱/۰P) بود به گونه ای که عملکرد گروه تمرینی پس از ۸ هفته بهتر از گروه کنترل بود.
بحث و نتیجه­ گیری:  به طور کلی به نظر می رسد تقویت عضلات چهارسر و چرخش دهنده های خارجی ران با تاثیری که بر اصلاح راستای اندام تحتانی و نیز زاویه Q داشته، با کاهش تماس بین کشکک و زانو درد این ناحیه را کاهش داده و کاهش درد ناحیه زانو به همراه تقویت عضلات ناحیه ران توانسته باشد در بهبود عملکرد و تعادل زنان فعال مبتلا به سندروم درد کشککی رانی اثرگذار باشد.

معصومه غفارزاده، فاطمه جنانی، فاطمه یاری،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: کمبود ویتامین D در طی بارداری و در حین زایمان امری شایع است. یافته­های اخیر نشان می­دهد که کمبود ویتامین D با پیامدهای سوء بارداری مرتبط است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین سطوح ویتامین D سرم مادر با پارگی زودرس غشاهای جنینی انجام شد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه مورد شاهدی ۷۳ نفر از مادران باردار مبتلا به پارگی زودرس غشاهای جنینی به عنوان گروه مورد و ۷۳ نفر از مادران باردار بدون پارگی زودرس غشاهای جنینی به عنوان گروه شاهد از بین زنان باردار ۱۸ تا ۳۵ سال با سن حاملگی ۲۸ الی ۴۱ هفته که در طی ۶ ماه به بیمارستان عسلیان مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. سطح خونی ویتامین D در هر دو گروه سنجش گردید. اطلاعات دموگرافیک، مامایی و یافته­های آزمایشگاهی با استفاده از پرسش­نامه محقق ساخته جمع آوری شد. تحلیل داده ­ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه ۲۰) و آزمون ­های کای اسکوئر و تی انجام شد. میزان p کمتر از ۰۵/۰ معنی­دار در نظر گرفته شد.
یافته ­ها: میانگین سطح ویتامین D در مادران بارداری که پارگی زودرس غشاهای جنینی داشتند ۲۵/۷ ± ۴۹/۲۲ نانومول بر لیتر و در مادران باردار فاقد پارگی زودرس غشاهای جنینی ۷۲/۸ ± ۷۳/۲۸ نانومول بر لیتر بود. با توجه به ۰۰۱/۰p< ارتباط معناداری بین سطح ویتامین D و پارگی زودرس غشاهای جنینی وجود داشت.
بحث و نتیجه­ گیری: بر اساس نتایج حاصل از تحلیل داده ­ها مشخص شد که بین سطح ویتامین D و پارگی زودرس غشاهای جنینی ارتباط معنادار وجود دارد. برای بررسی ارتباط دقیق­ تر بین سطح ویتامین D مادر و وقوع پارگی زودرس پرده ­های جنینی، انجام مطالعاتی با حجم نمونه بیشترو در سایر مناطق توصیه می­ گردد.

بابک روزبهان، حسین عابدنطنزی، خسرو ابراهیم، فرشاد غزالیان،
دوره ۲۳، شماره ۴ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه:  سرطان پستان از شایعترین سرطان ها بوده و با سهم ۵/۲۵ % اولین علت عمده مرگ های ناشی از سرطان در میان زنان جهان به شمار می آید. استرس اکسیداتیو و تولید رادیکال های آزاد در بدن به عنوان یکی از مهم ترین دلایل پیشرفت انواع سرطان مطرح هستند. هدف این پژوهش مطالعه تاثیر هشت هفته تمرین هوازی و مصرف آب انار بر سطوح برخی میکرو RNAهای مرتبط با سیستم اکسایشی/ضداکسایشی زنان بهبود یافته از سرطان پستان بود.
مواد و روش­ ها: در این مطالعه نیمه تجربی ۴۰ زن نجات یافته از سرطان پستان با میانگین سنی (۹۵/۱ ±۴۵/۴۲) به‌ طور تصادفی به چهار گروه ۱۰ نفری کنترل، تمرین هوازی، آب انار، تمرین هوازی- آب انار تقسیم شدند. گروه های تمرینی هشت هفته و هفته ای سه جلسه، ۶۰ تا ۹۰ دقیقه به تمرین هوازی با شدت ۵۰% تا ۷۰% ضربان قلب هدف پرداختند. گروه های آب انار نیز قبل از هر جلسه تمرین، ۱۰۰ سی سی آب انار نوشیدند. جهت بررسی متغیرهای پژوهش ۴۸ ساعت قبل و بعد از تمرین از شرکت کننده ها خونگیری شد. MicroRNAs انکوژن مانند miR-۲۱ و miR-۱۵به روش RT-PCR سنجش گردید. جهت بررسی داده ها از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه، کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی با سطح معناداری ۰۵/۰P≤  استفاده شد.
یافته­ ها: هشت هفته تمرین هوازی همراه مصرف آب انار باعث کاهش معنی دار در سطوح سرمی miR-۲۱ (۰۰۱/۰ P=) و  miR-۱۵۵(۰۰۱/۰ P=) زنان نجات یافته از سرطان پستان نسبت به گروه کنترل گردید.
بحث و نتیجه ­گیری: تمرین هوازی همراه با مصرف آب انار باعث کاهش microRNAs انکوژن مثل miR-۲۱ و miR-۱۵۵ در زنان نجات یافته از سرطان پستان شد.

امیر دلشاد، مریم سادات دشتی، سعید اکبری، زهرا عزیزی علویچه،
دوره ۲۴، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: یائسگی یک دوره زمانی بالینی مهم است که با تغییرات هورمون تخمدان، علائم وازوموتور و افزایش خطر بیماری های قلبی عروقی CVD)) مشخص میشود. یکی از علل اصلی حمله های قلبی تغییرات و عدم تعادل سیستم هموستاز است. کم تحرکی و افزایش سن نیز تأثیرات نامناسبی برسیستم هموستاز دارند. یکی از روش های درمانی که سال ها در درمان بسیاری از بیماری ها کاربرد داشته است، طب ایرانی-اسلامی می‌باشد. بنابراین در این مطالعه اثر حجامت و تمرینات هوازی بر میزانLDL , HDL  و فیبرینوژن مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش ­ها: در این پژوهش نیمه تجربی­۳۰ زن یائسه غیرفعال با دامنه سنی ۵۵ تا ۶۵ شرکت کردند. داوطلبین به صورت تصادفی به سه گروه تمرین هوازی­، حجامت و گروه ­کنترل تقسیم شدند. تمرینات هوازی با شدت ۵۰ تا ۷۵ درصد ضربان قلب ذخیره هفته‌ای سه جلسه و در طی ۶ هفته اجرا شد و گروه حجامت دوبار در هفته دوم و پنجم حجامت شدند. قبل از شروع دوره تمرینی و ۴۸ ساعت پس از اتمام آخرین جلسه تمرین خونگیری جهت اندازه‌گیری شاخص‌های فیبرینوژن،LDL, HDL  انجام گرفت. سپس با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس ­برای مقایسه بین گروهی و مقایسه پیش‌آزمون و پس‌آزمون بین گروه‌ها از آزمون t زوجی درسطح معناداری a<۰,۰۵  تحلیل صورت گرفت.
یافته ­ها: تمرین هوازی و حجامت کاهش معنی‌دار فیبرینوژن (۰۴/۰P=) و LDL (۰۰۱/۰P=) و افزایش LDH (۰۰۳/۰P=) نشان دادند. نتایج آزمون T زوجـی حـاکی از کـاهش معنـادار فیبرینوژن،LDL  و HDL پس آزمون نسبت به پیش آزمون پس از مداخله بود.
بحث و نتیجه ­گیری: حجامت و فعالیت بدنی هوازی عواملی موثر بر کاهش معنی دار سطح فیبرینوژن و LDL و فیبرینوژن و افزایش HDL بر در زنان یائسه می باشد. با توجه به نتایج احتمالا ورزش میتواند نسبت به حجامت آثار بهتری بر فیبرینوژن و لیپید های خونی که از جمله مهمترین عوامل خطر زای بیماری قلبی- عروقی و تصلب شرایین است، داشته باشد.

مهستی شهسواری، سعید حسن زاده، غلامعلی افروز، فرزاد ابراهیم زاده،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: اوایل کودکی دوره حساس برای رشد تواناییهای شناختی، زبانی، اجتماعی و حرکتی است. بعلت اهمیت تشخیص زودرس تاخیرهای تحولی در کودکان، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تولد زودهنگام و وزن هنگام تولد بر رشد مهارتهای تحولی کودکان ۱۲ تا ۳۶ ماهه در شهر خرم آباد انجام گردید.
مواد و روش ­ها: در یک مطالعه همگروهی، تعداد ۱۲۵ کودک ۱۲ تا ۳۶ ماه شهر خرم آباد در سه گروه پره ترم (۵۹ نفر)، دارای وزن کم تولد و ترم (۲۱ نفر) و همچنین دارای وزن نرمال تولد و ترم (۴۵ نفر)، با استفاده از پرسشنامه های سنین و مراحل در پنج حیطه تحولی بررسی شدند.  برای مدل بندی اثر «سن و وزن تولد کودک» بر «حیطه های مختلف رشد» از پنج مدل رگرسیون لوجستیک بطور مجزا استفاده گردید. داده ها با نرم افزار SPSS،  نسخه ۲۲  و تحت سطح معناداری ۰۵/۰ مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ­ها: در غربالگری کودکان مورد مطالعه، میزان تاخیر تحولی در حداقل یک حیطه ۶/۴۹%  بود که بیشترین تاخیر در حرکات ظریف ۲/۱۵%و کمترین تاخیر در حل مساله ۴/۶% مشاهده شد. بعلاوه در برقراری ارتباط ۶/۹% حرکات درشت ۶/۹% و شخصی-اجتماعی۸/۸% کودکان غیرطبیعی بودند. بر اساس مدل رگرسیون لجستیک، ارتباط «وضعیت سن و وزن تولد کودک» با وضعیت تحول مهارت ارتباط (۲۳۵%=P)، حرکات ظریف (۱۲۵%=P) و شخصی-اجتماعی (۳۰۷%=P) غیر معنادار ولی نسبتا قابل ملاحظه بود.
بحث و نتیجه ­گیری: وزن کم تولد در نوزادان ترم، ریسک فاکتور برای تاخیر در حیطه ارتباط و حرکات ظریف است، درحالیکه پره ترم بودن، ریسک فاکتور در حیطه شخصی-اجتماعی است. تولد زودرس و وزن کم تولد از عوامل خطرساز تاخیرهای تحولی در کودکان است که نیاز به غربالگری زودهنگام برای تشخیص و جلوگیری از بروز عوارض در آینده دارد.

کتایون بختیار، زینب مرادیان هفت چشمه، رسول محمدی، فتانه گودرزی، فاطمه بستامی،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: سرطان پستان  از مرگ و میر بالایی برخوردار است. با خودآزمایی پستان موفقیت درمان و بقای عمر افزایش می یابد. این مطالعه با هدف بررسی میزان آگاهی و عملکرد زنان یائسه شهر خرم ­آباد در مورد خودآزمایی پستان انجام شد.
مواد و روش­ ها: مطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود که در سال۱۳۹۹ بر روی ۳۳۳ زن یائسه مراجعه کننده به پایگاه های سلامت شهر خرم ­آباد با استفاده از نمونه گیری خوشه ای انجام گردید. پرسشنامه حاوی مشخصات دموگرافیک و متغیرهای آگاهی و عملکرد خود­آزمایی پستان بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار  SPSS نسخه ۲۲ و آزمون های آماری همبستگی اسپیرمن، مجذور کای و دقیق فیشر انجام شد.
یافته­ ها: در این مطالعه میانگین سن افراد ۱۳/۸±۱۳/۵۵ بود. ۵۵ درصد زنان دارای آگاهی متوسط و ۸/۴۳ درصد آنها عملکرد متوسطی داشتند. رایج ترین منبع کسب اطلاعات از طریق کارکنان مراکز بهداشتی بود (۹/ ۵۲ درصد). بین آگاهی با عملکرد افراد در رابطه با خودآزمایی پستان همبستگی مستقیم و معناداری وجود داشت (۰۰۱/۰< P و ۵۳۰/۰= r). بین آگاهی و عملکرد با مراجعه به پزشک و سابقه شرکت در کلاس، ارتباط آماری معناداری وجود داشت (۰۵/۰< P). همچنین بین عملکرد با وضعیت تاهل ارتباط آماری معناداری وجود داشت (۰۵/۰< P).
بحث و نتیجه­ گیری: با توجه به ارتباط معنادار متغیرهای آگاهی و عملکرد با رفتارهایی مانند شرکت در کلاس ها و مراجعه به پزشک، طراحی برنامه های آموزشی به منظور ترغیب زنان یائسه برای انجام خودآزمایی پستان پیشنهاد می شود.

میثم بهزادی فر، حانیه حسنوندی، سعید شهابی، احد بختیاری، صمد آذری، سید جعفر احسان زاده، مسعود بهزادی فر،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: زایمان فیزیولوژیک همان زایمان طبیعی است که بدون دخالت های دارویی و پزشکی انجام می شود. زایمان فیزیولوژیک اغلب با زایمان خود به خود، عدم وجود مداخلات پزشکی، آزادی حرکت و مشارکت فعال مادر در روند زایمان مشخص می شود. در برخی کشورها زایمان فیزیولوژیک یک هنجار است و به طور فعال توسط سیستم مراقبت های بهداشتی ترویج می شود. سزارین در ایران طی چند دهه گذشته رو به افزایش بوده است، به طوری که آخرین داده ها نشان می دهد که حدود ۵۰ درصد از کل زایمان ها در کشور از طریق سزارین انجام می شود. زایمان فیزیولوژیک باید به‌ عنوان یک گزینه انتخابی در نظر گرفته شود، و زنان باید از اطلاعات و حمایت لازم برای تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد تجربیات تولد خود برخوردار شوند. کاهش عوارض ناشی از سزارین برای سلامت مادر حائز اهمیت است و لذا ارائه آموزش به ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و تعامل با زنان باردار برای تغییر باورهای آنها و ایجاد انگیزه برای انجام زایمان طبیعی بسیار مهم است. همچنین سیاست‌های حمایتی و حمایت دولت از زایمان فیزیولوژیک و انجام برنامه های آموزشی می تواند در توسعه این سیاست ارزشمند باشد.

سبا اکبری، عبدالحسین پرنو، احمد محمدی مقدم، سمیه دشتی،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: بیمـاری مولتیپل اسکلروزیس (MS) به‌ ویژه در زنان در حـال پیـشرفت اسـت. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی با دو نوع زمان‌بندی خطی و غیرخطی بر قدرت عضلانی، خستگی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به بیماری (MS) بود.
مواد و روش­ ها: ۱۹ بیمار مبتلا به (MS) انتخاب و به‌ طور تصادفی به سه گروه، غیرخطی (NLP) (شش نفر)، خطی (LP) (پنج نفر) و شاهد (هشت نفر) تقسیم شدند. گروه­ ای تمرینی، تمرینات مقاومتی را سه جلسه در هفته به مدت ۴۵-۳۰ دقیقه در جلسه و با شدت ۳۰ تا ۷۰% یک تکرار بیشینه به مدت هشت هفته انجام دادند. گروه خطی یک اضافه ­بار خطی را در هر جلسه دنبال می­کرد. در مقابل، گروه غیرخطی شدت­ های متفاوتی از تمرین را از هفته چهارم به بعد تجربه کردند. دو روز پیش و پس از پروتکل تمرینی، قدرت عضلانی به روش غیرمستقیم سنجش گردید. همچنین، خستگی  با پرسشنامه MFIS-۵ و کیفیت زندگی با پرسشنامه SF-۳۶ ارزیابی شدند. نتایج با استفاده از مدل آنالیز کوواریانس و آزمون تعقیبی LSD توسط نرم ­افزار SPSS نسخه ۲۱ تحلیل شدند.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که تمرینات LP و NLP باعث افزایش معنادار قدرت عضلانی (۰۰۱/۰P<) و همچنین کاهش معنادار خستگی (۰۲۰/۰P=) در افراد مبتلا به MS می ­شود. اما، در کیفیت زندگی بین گروه ­های پژوهش تفاوت معناداری مشاهده نشد ( ۰۹۲/۰=P). از طرفی بین گروه ­های تمرینی LP و  NLPبه‌ جز در حرکت پرس پا (۰۰۱/۰P<) تفاوت معنی ­داری دیده نشد.
بحث و نتیجه­ گیری: هر دو مدل تمرینیLP و  NLPباعث افزایش قدرت عضلانی و کاهش خستگی می­شوند. اما، تمرین مقاومتی خطی به بهبود بیشتری در فاکتورهای فوق منجر شد.

محمد کاظم شاهمرادی، مونس مولودی تپه، لیلا آب خوئی، معصومه جلالوند،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: میزان ابتلا به سرطان پستان در بسیاری از کشورها رو به افزایش است. بنابراین تشخیص زودهنگام سرطان پستان در مراحل اولیه از جهت بهبود شانس درمان و جلوگیری از مرگ‌ومیر زنان بسیار حائز اهمیت است. امروزه با وجود پیشرفت در تشخیص و درمان سرطان، به‌کارگیری فناوری‌های غیر مولکولی مانند گاستروسکوپی، توموگرافی کامپیوتری و نشانگرهای زیستی پروتئین هنوز محور غربالگری سرطان بالینی است. همان‌طور که مطالعات نشان می‌دهد همگی این روش‌های ذکرشده اختصاصیت و حساسیت پایینی نشان می‌دهند. درنتیجه در غربالگری سرطان، اکثر بیماران مبتلا به سرطان دیر تشخیص داده می‌شوند و به دنبال آن دوره درمان ایده‌آل را از دست می‌دهند. در این مطالعه، استفاده از نشانگرهای زیستی شامل DNA عاری از سلول در گردش، DNA توموری در گردش و اگزوزوم‌ها در پلاسمای خون محیطی به‌عنوان یک روش غیرتهاجمی در تشخیص زودهنگام سرطان مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به تلاش‌های زیادی که در سال‌های اخیر برای بررسی ارتباط بین نشانگرهای متیلاسیون و سرطان پستان انجام شده است، به نظر می‌رسد بررسی الگوی متیلاسیون  DNAمبتنی بر خون در سرطان پستان می‌تواند کاندید مناسبی جهت مطالعات بیشتر در جهت تائید نقش آن‌ها برای تشخیص زودهنگام، پیش‌بینی پیش‌آگهی و نظارت پویا سرطان پستان به‌عنوان یک روش غیرتهاجمی باشد. بااینکه متیلاسیون DNA مبتنی بر خون، برای کاربرد پزشکی هنوز در مراحل اولیه است و مشکلاتی برای استفاده از این نشانگرهای زیستی در کاربردهای پزشکی ازجمله فقدان استانداردهای یکپارچه روش‌های تشخیص بین مطالعات و قابلیت تکرارپذیری ضعیفی برای نشانگرهای انتخاب‌شده در مطالعات وجود دارد، همچنین در برخی موارد به دلیل کم بودن غلظت DNA مبتنی بر خون نتایج تشخیص ممکن است منفی کاذب گزارش شود. اما در آینده با افزایش حساسیت و اختصاصیت کیت‌های تشخیص می‌توان شاهد کاربردهای گسترده‌ی آن بود.

عارفه عادل، معصومه عبدی، آرزو شاهسواری، مهدیه سپهوند، سارینا خان احمدی،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: کوید ۱۹ یک همه‌گیری جهانی بود که منجر به بروز مشکلات متعددی از جمله اختلالات قاعدگی در زنان گردید. مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی اختلالات قاعدگی و عوامل مرتبط با آن در زنان مبتلا به کوید ۱۹ انجام گردید.
مواد و روش­ ها: مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی است و ۸۰ زن مبتلا به کوید ۱۹ به روش در دسترس در ۶ ماهه اول سال ۱۴۰۱ وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه به صورت تلفنی جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه ۱۶، آمار توصیفی ( فراوانی و درصد) و تحلیلی ( کای اسکوئر و تی مستقل) انجام گردید.
یافته ­ها: ۷/۴۳ درصد زنان در زمان همه‌گیری کوید دچار اختلال قاعدگی شده بودند. ۳/۲۶ درصد بعد از دریافت واکسن و ۵/۱۷ درصد اختلال را مربوط به ابتلا به کوید می‌دانستند. خونریزی حجیم (۵/۱۷%) و خونریزی با حجم کم (۵/۷ %) بیشترین اختلالات گزارش شده بود و واکسن‌های سینوفارم (۳/۷۶ %) و آسترازانکا (۱۵ %) بیشترین واکسن‌های مصرفی بودند. نتایج آزمون‌های آماری ارتباط معناداری را بین وجود اختلال و سایر متغیرها نشان نداد (۰۵/۰P>).
بحث و نتیجه ­گیری: فراوانی اختلالات قاعدگی در زمان کوید ۱۹ نسبت به قبل از آن افزایش یافته بود. با توجه به رفع این اختلال بعد از یک بازه چند ماهه، توصیه می شود در صورت برطرف نشدن اختلال و ادامه‌دار بودن آن، مراجعه جهت شناسایی و پیگیری به موقع صورت گیرد تا از عواقب خطرناک بیماری‌های زنان کاسته شود.

سیاوش بیرانوند، میثم بهزادی فر، فرزانه شایگان، صمد آذری، ماریانو مارتینی، مسعود بهزادی فر،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه:  توجه به حمایت و درمان زوجین نابارور در راستای سیاست فرزندآوری در ایران اهمیت بسیاری دارد. درمان ناباروری به معنای پیدا کردن و رفع مشکلات سلامتی زوجین است که باعث ناتوانی آن‌ها در باروری شده است. حمایت از زوجین نابارور نه‌ تنها به بهبود شانس باروری آن‌ها کمک می‌کند، بلکه به ارتقاء کلیه جنبه‌های سلامتی و روانی آن‌ها نیز کمک می‌کند. مواجهه با ناباروری می‌تواند برای زوجین بسیار دشوار باشد و به آن‌ها احساس تنهایی، اضطراب و افسردگی را القا کند. حمایت اجتماعی و روانی، از طریق ارائه خدمات مشاوره و پشتیبانی روانی، می‌تواند به زوجین کمک کند تا با این چالش‌ها بهتر مقابله کنند و از انزوا و افسردگی جلوگیری شود. توجه به نیازها و مشکلات زوجین نابارور می‌تواند به مسئولان و سازمآن‌های مرتبط کمک کند تا سیاست‌ها و برنامه‌های فرهنگی و بهداشتی را با توجه به این چالش تنظیم کنند و بهبودهای موردنیاز را در این زمینه اعمال کنند.  ایجاد فرهنگی که به زوجین نابارور احترام بگذارد و آن‌ها را ازنظر اجتماعی تبعیض نکند، اهمیت بسیاری دارد. این فرهنگ می‌تواند با ارائه اطلاعات صحیح و کمک به شکل‌گیری افکار عمومی سازگارتر و مهربانانه‌تر با مسائل ناباروری، به کاهش استرس و فشارهای اجتماعی کمک کند. با این ‌وجود، توجه به حمایت و درمان زوجین نابارور فقط یک جنبه از سیاست فرزندآوری نیست. بلکه باید در چارچوب یک برنامه جامع برای تقویت سلامت جمعیت، حمایت از زوجینی که دارای مشکلات ناباروری هستند، نیز یکی از اولویت‌های مهم باشد.

پیمان آسترکی، مریم احدی، زهرا خادمی، فرحناز چنگایی،
دوره ۲۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه: در کشور های در حال توسعه، آمار و ارقام سزارین روز به روز در حال پیشرفت است و کشور ما نیز ار این قاعده مستثنی نمی باشد. طرح تحول نظام سلامت از سال ۱۳۹۳ اجرا و یکی از اهداف آن کاهش میزان سزارین به ۳۰-۲۵٪ بود. هدف این مطالعه بررسی و مقایسه میزان زایمان سزارین و زایمان طبیعی قبل و بعد از اجرای طرح تحول نظام سلامت در استان لرستان بود.
مواد و روش­ ها: این مطالعه یک مطالعه توصیفی مقطعی بود که در سال ۱۳۹۹ انجام شد. جامعه پژوهش شامل تمام زنانی بود که طی سال های ۹۵ - ۹۰ در یکی از بیمارستان های دولتی استان لرستان که طی این سالها مجری طرح تحول سلامت بودند، زایمان کرده بودند. روش نمونه گیری به صورت سرشماری از طریق آمار معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی لرستان بود. داده ها پس از جمع آوری از طریق آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ­ها: نتایج مطالعه نشان داد بر خلاف انتظار، به طور کلی میزان سزارین پس از اجرای طرح تحول نظام سلامت نسبت به قبل از اجرای این طرح به میزان ۴/۳ % افزایش یافت. لازم به ذکر است در برخی بیمارستان ها از جمله بیمارستان عسلی خرم آباد، تامین اجتماعی خرم آباد و کوثر بروجرد میزان زایمان سزارین پس از اجرای طرح تحول نظام سلامت به ترتیب ۶/۴ %، ۵/۶ % و ۹/۵ % افزایش یافته بود.
بحث و نتیجه­ گیری: به نظر می رسد با توجه به میزان بالاتر از استاندارد زایمان سزارین در این استان و کارساز نبودن طرح تحول نظام سلامت در این زمینه، نیاز است با استفاده از برنامه های گسترده در راستای افزایش آگاهی و فرهنگ سازی جامعه تلاش های بیشتری صورت گیرد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به یافته می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Yafteh

Designed & Developed by : Yektaweb